گزیده اشعار غمگین و سوزناک حافظ شیرازی

شعرهای غمگین حافظ شیرازی
شعرهای غمگین حافظ شیرازی

گزیده ای از زیباترین اشعار غمگین حافظ شیرازی را ارائه کرده ایم که می توانید برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام به کار ببرید.

***

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی‌ تو به جان آمد وقت است که بازآیی

******

من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم

******

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

******

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

******

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می‌ زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفته‌ اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

******

اشک در چشمان من طوفان غم دارد به دل
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز دل

******

دوستان جان داده‌ ام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز میماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشه‌ ای افسانه‌ ای خواند ز من

******

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

******

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خود پرستی

******

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه‌ ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

******

فارغ نشویم یک دم از فکر معاش
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت

******

گداخت جان که شود کارِ دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزویِ خام و نشد

******

مرا می‌ بینی و هر دَم زیادَت می‌ کنی دَردَم
تو را می‌ بینم و میلم زیادَت می‌ شود هر دَم
به سامانم نمی‌ پرسی، نمی‌ دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌ کوشی، نمی‌ دانی مگر دردم؟

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی