گزیده اشعار غمگین احمد شاملو برای پروفایل

شعرهای غمگین احمد شاملو برای پروفایل
شعرهای غمگین احمد شاملو برای پروفایل

گزیده ای از زیباترین اشعار غمگین احمد شاملو را ارائه کرده ایم که می توانید برای پست، کپشن، استوری و پروفایل اینستاگرام به کار ببرید.

***

بگذار کسی نداند که چگونه من
به جای نوازش شدن، بوسیده شدن
گزیده شده ام
بگذار هیچ کس نداند
هیـچ کس

******

برای تو، برای چشم هایت
برای من، برای دردهایم
برای ما، برای این همه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند

******

مرگ من سفری نیست
هجرتی ست
از سرزمینی که دوست نمی داشتم
به خاطر نامردمانش
خود آیا از چه هنگام
این چنین آیین مردمی از دست بنهاده اید؟
پر پرواز ندارم
اما دلی دارم و حسرت درناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر در دریاچه ی ماهتاب
پارو می کشند
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر
به مردابی دیگر
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر
خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی
آه این پرنده در این قفس تنگ نمی خواند

******

من برای آنکه چیزی از خود به تو بفهمانم
جز چشم هایم چیزی ندارم

******

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیر-اش خو نمی کرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

******

از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست
با نامی زیسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که از آن من نیست
از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست
به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست

******

و مرا در کنار خود از یاد می بری

******

قدرت تحمل هر کس را از میزان سکوتش بسنجید
آنان که هیاهو می کنند
بار هیچ چیز را به روی شانه های خود تحمل نمی کنند

******

در تمام شب چراغی نیست
در تمام روز نیست
یک فریاد چون شبان بی ستاره
قلب من تنهاست

******

حوصله ات که سر می رود با دلم
با دوست داشتنم بازی نکن
من در بی حوصله گی هایم
با تو زندگی ها کرده ام

******

اگر بگویم که سعادت حادثه ای است بر اساس اشتباهی
اندوه سراپایش را در بر می گیرد
چنان چون دریاچه ای که سنگی را
و نیروانا که بودا را
چرا که سعادت را جز در قلمرو عشق باز نشناخته است
عشقی که به جز تفاهمی آشکار نیست
بر چهره ی زندگانی من که بر آن هر شیار
از اندوهی جانکاه حکایتی می کند

******

من سرگذشت یاسم و امید
با سر گذشت خویش
می مردم از عطش
آبی نبود تا لب خشکیده تر کنم
می خواستم به نیمه شب آتش
خورشید شعله زن بدر آمد چنان که من
گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم
با سرگذشت خویش
من سرگذشت یاس و امیدم

******

زنان و مردان سوزان
هنوز
دردناک ترین ترانه هاشان را نخوانده اند
سکوت سرشار است
سکوت از انتظار چه سرشار است

******

از دست های گرم تو
سخن ها خواهم گفت
غم نان اگر بگذارد

******

مرگم باد اگر لحظه ای کوتاه بیایم
از تکرار این
پیش پا افتاده ترین حرف
که دوستت دارم
دوستت دارم به نجابت باران قسم

******

در مه‌ آلوده‌ هوای خیس غم‌ آور
من در اینجا مانده‌ ام خاموش
بر جا ایستاده سرد

******

من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می‌ کند
منطق او حتی از حماقت من هم
احمقانه‌ تر است

******

اگر کسی احساست را نفهمید
مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست

******

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن

******

در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و نه آفتاب
ما بیرون زمان ایستاده ایم
با دشنه ی تلخی در گرده های‌ مان
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید
که خاموشی به هزار زبان در سخن است
در مرده‌ گان خویش نظر می بندیم
با طرح خنده‌ ای و نوبت خود را انتظار می کشیم
بی هیچ خنده‌ ای

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی