بهترین جملات معروف و ناب کتاب چشمهایش از بزرگ علوی

جملات معروف کتاب چشمهایش
جملات معروف کتاب چشمهایش

چشمهایش رمانی از بزرگ علوی است که نخستین بار در سال 1331 منتشر شد. در ادامه گزیده ای از زیباترین جملات معروف کتاب چشمهایش از بزرگ علوی را ارائه کرده ایم که می توانید برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام به کار ببرید.

***

شاید همین دردی که امروز تحمل می‌ کنی
راه نجات تو باشد
برای اینکه هنرمند بشوی
باید حتما انسان باشی

******

بعضی چیزها را احساس می‌ کنید
رگ و پی شما را می‌ تراشد
دل شما را آب می‌ کند
اما وقتی می‌ خواهید بیان کنید
می‌ بینید که بی‌ رنگ و جلاست
مانند تابلوئی ست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد
عینا همان تابلوست اما آن روح
آن چیزی که دل شما را می‌فشارد در آن نیست

******

کاش گدا بودم و موجودی مرا دوست می داشت
آن وقت جانم را فدا می کردم

******

من هیچ وقت در زندگی نفهمیده ام که چه می خواهم
همیشه قوای متضادی مرا از یکسو به سوی دیگر کشانده
و من نتوانسته ام دل و جانم را فدای یک طرف بکنم
و طرف دیگر را از خود برانم
بدبختی من همین است
همیشه دودل بوده ام
همیشه با یک پا به طرف سراشیبی
و با پای دیگر رو به بلندی رفته ام
و در نتیجه وجود من معلق بوده است

******

جسمم را می خواستم به کسی ببخشم که روح مرا اسیر کند

******

من این زن را با صفت ناشناس خواهم خواند
چون خودش مدعی است
که هیچ کس تا به حال او را نشناخته

******

هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد
زجر و مصیبت است

******

کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده
کسی که از سرما نلرزیده
کسی که شب تا سحر بی‌خواب نمانده
چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد

******

مرا هیچ‌ کس نشناخته
خودم هم خودم را نشناخته‌ ام

******

دوستدار هنر از خود هنرمند بیشتر لذت می‌ برد

******

معلوم نیست کی به شهرداری گفته بود
که خیابان‌ های فرنگ درخت ندارد
تیشه و اره به دست گرفته
و درخت‌ های کهن را می‌ انداختند

******

لذت‌ بخش‌ ترین ساعات عمر خود را وقتی می‌دانم
که از یک آهنگ موسیقی خوشم می‌ آید
عجیب این ست که همیشه اینطور نیستم
گاهی موسیقی به هر نوعی که تصور کنید
برای من خسته‌ کننده و کسالت‌ آور است

******

به من گفت
تنبلی، برو کار کن تا لذت زندگی را بچشی
حق با او بود

******

برای بالا رفتن از نردبان بلند هنر، سر نترس و پشتکار لازم بود

******

من نباید زندگی خودم را برای کاری که جهت آن ساخته نشده‌ام فدا کنم

******

این مرد در سخن گفتن عجیب صرفه‌ جو بود
برای هر کلمه‌ ای که می‌ خواست ادا کند
ارزش قائل بود

******

اژدهایی در من نهفته است
تمام عمر با او در زد و خورد بوده‌ ام
اوست که از داخل مرا می‌ خورد
و در ظاهر خوی درنده را بر من تحمیل می‌ کند

******

من بادبادکی بودم که در هوا شنا می‌ کردم
غافل از آنکه سرنخ در دست بچه ولگرد شروری است
می‌ فهمید چه می‌ خواهم بگویم؟

******

فردایی برای من وجود ندارد
فردای من تاریک است
با تو تاریک است
بی‌ تو از این هم بدتر است

******

خنده‌ اش مانند آفتاب بهاری
که برف‌ های سر کوه را آب می‌ کند
دل آدم را شاد می‌ کرد

******

هنرمند واقعی آن کسی است
که شخصیت خود را در هنرش کوفته و آمیخته باشد
بنابراین هنرمند در وهله اول باید انسان باشد

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا